آرایشگاه رفتن ساناز خانم و شب یلدا
ساناز خانم ابرو کمون مامان دیروز با بابای مامانش رفت آرایشگاه اما آرایشگاه مردونه. دوتا آقا داشتن موهاشون رو کوتاه می کردند بهت گفتن می خوای موهات کوتاه کنی. بعدش وایستای روی صندلی و موهاتو کوتاه کردی خیلی موهات مرتب شد آخه نه می گذاشتی شونه کنم و نه ببندم همش هم توی چشمت بود. امروز هم قرار توی مهدکودک ازت عکس شب یلدا بگیرند. فردا شب، شب یلداست و بلندترین شب سال است. شب یلدا شده باز بچه ها خبر خبر ننه سرما دوباره برمیگرده از سفر بابا امشب خریده آجیل و یه هندونه مامان مهربونم فال حافظ میخونه ننه جون کنار من میشینه قصه میگه سه ماهی مهمون ماست میره تا...
نویسنده :
زهره
13:53